بالاخره بعد از یک سال رعایت تمامی پروتکلهای بهداشتی، فاصله گذاری اجتماعی و بلا و بلا و . به کرونا مبتلا شدیم. دیروز برای کنکور حتی یک کلمه هم نتونستم درس بخونم و برای دانشگاه فقط چند صفحه اندیشه.
نتیجهی تست همهمون مثبت شده ولی نتیجهی سیتیاسکنهامون مشابه نیست؛ صرفا مامانم ریهاش درگیر شده! لکهها فقط توی یکی از ریههاش دیدهشده و تقریبا تازه و کمتعداد هستن. خدا رو شکر که سطح اکسیژنش مناسبه و به همین علت هم بستری نمیشه.
امروز باید جبران مافات کنم، هم جبران دیروز و هم یک هفتهی گذشته رو چون از خودم ابدا راضی نبودم.
+ نداشتن حس بویایی و چشایی حس جالبی نیست. :| هر کدوممون علائم خاص خودمون رو داشتیم ولی شدیدترینش برای مامانمه که درگیری ریه داره.
+ داروهایی که دکتر برام تجویز کرده، عملا مخرب معده هستن. بهش گفتم معدهی من در حالت عادی کارکرد طبیعی نداره، با این داروها بیشتر اذیت میشم. گفت بمیری بهتره یا معدهات اذیت شه؟ حقیقتا دهانم دوختهشد. :دی شنیدهبودم یه خرده بداخلاقه ولی نه در این حد. :)
+ دوست مامانم چند روزی هست که مهمون ماست و وقتی به دکتر مراجعه کردیم همراهمون اومد ولی ویزیت نشد. دکتر پرسید ایشون هم همراه شماست؟ گفتیم بله، گفت شما هم حتما آلوده هستید. من هم گفتم علیالظاهر که سالمه. :| دکتر هم غش کرد از خنده. خنده نداشت ولی همین که یخ این دکتر بداخلاق رو باز کردم، نشونه میده که حتی در اوج بیماری هم سنس آو هیومرم به قوت خودش باقیه. :دی
+ شُکرت مهربونترین. :))
درباره این سایت