احساس میکنم همه چیز و همه آدمها چشم شدهاند. منتظرند خطایی از من سر بزند تا چشمها تبدیل به دست شود و دستها دور گردنم حلقه. فشار دهند. محکم. ممتد و شدید. از اشتباه کردن میترسم چون از تنها شدن میترسم. به خودم اجازه نمیدهم اشتباه کنم. میخواهم کامل باشم. صحیح. بدون نقص. بدون کمی و کاستی. بدون جوش. بدون چربی. همراه با گارانتی و خدمات پس از فروش باشم. برای همین است، ترسیدهام. از اینکه در مسیر صاف به زمین بخورم. و میخورم. چون ترسها، آدمها را به زمین میزنند. زمین گرم.
سختترین درس این ترم - برای من - آمار زیستی محسوب میشه چون آناتومی رو حذف کردم. امروز هم امتحان میانترمش رو داشتم و مطابق انتظارم خیلی سخت بود. امتحان به ظاهر در چهار سوال خلاصه میشد ولی در اصل ۱۰ سوال بود. سوالات هر فرد با فرد دیگه تفاوت داشت و تنها سوال مشابهمون سوال اول بود که توی حلش باید از دو رقم آخر شماره دانشجوییمون استفاده میکردیم. :| و من مزخرفترین شمارهی دانشجویی دنیا رو دارم و با عدد نحس ۱۳ محاسبات من طولانیتر و طاقتفرساتر شد. :| زمان امتحان ۵۰ دقیقه بود و من باید توی این زمان محدود حل میکردم، عکس میگرفتم، انتقال میدادم به لپتاپ، آپلود میکردم، منتظر تاییدیه عکسها میموندم و عملا این زمان برای این امتحان کافی نبود، مخصوصا با اون سوال اول من. :| حالا شما تصور کنید من سوال اول رو یه سری حل کردم و درست لحظهای که اومدم عکس بگیرم دیدم سوال برای نمونه است و نه جامعه. :| و دوباره از اول حل کردم!! حالا این وسط یه بحث کوتاه بین من و مامانم شد چون داشت سروصدا میکرد و من یه سکوت و س دعوتش کردم. :دی عاخه برگهی گمشدهاش تو اتاق من چیکار میکنه؟! نهایتا به هر زحمتی بود امتحان تموم شد و من در حال آپلود عکس مربوط به سوال دوم بودم که یهویی سامانه من رو از آزمون بیرون انداخت و خودش پایان آزمون رو زد. در واقع به جایی رسید که امکان برگشت نداشت و سوال دوم من سفید باقی موند. من هم گریه و زاری کنان با نماینده صحبت کردم و ایشون هم با استاد صحبت کرد و استاد گفت هرکس هر مشکلی داشته و اگه سوالی رو نتونسته بفرسته ایمیل کنه. به جز من افراد دیگهای هم چنین اتفاقی براشون پیش اومدهبود و حتی نتونستن یک سوال رو وارد کنن! من هم سریعا برای استاد ایمیل فرستادم و بعدش فراغبال رفتم ناهار نوش جان کردم و حتی یک درصد هم احتمال نمیدادم که ممکنه ایمیله ارسال نشه. یک ساعت بعد که گوشیم رو چک کردم و دیدم ارسال نشده و به پیشنویس منتقل شده. دوباره همون ساعت ایمیل فرستادم و خب یک ساعت گذشتهبود از امتحان و ممکنه که فکرکنه من تقلب کردهام. نمیدونم چی میشه و آیا قبولش میکنه یا نه. امیدوارم قبول کنه چون در غیر این صورت نمرهی زیادی از دست میدم.
+ این هم امتحان تشریحی مجازی.
+ نمیدونید چقدر امروز غصه خوردم و استرس کشیدم ولی هر چی بود گذشت. اگه بخوام دائم بهش فکرکنم مثل سوال هذلولیای که تو کنکور اومد و من نتونستم حلش کنم و اعصابم رو خرد کرد و کل نتیجهی کنکورم به خاطر یک سوال نابود شد، احتمال خراب کردن امتحانات بعدیام هم بالا میره.
+ درس امروز؛ هیچ وقت، به هیچ کس اعتماد نکن. :)
۱. نمرات امتحان میان ترم زبان اعلام شد و ۲۰ شدم.
۲. چهارشنبه امتحان آمار دارم و هنوز نخوندم براش.
۳. زمان امتحان ترم آناتومی تغییر کرد و همین موضوع باعث شد تا نیمی از دوستان آناتومی رو حذف کنن.
۴. تغییر زمان امتحان آناتومی، برنامهی امتحان رو داغون کرده و بیولوژی و بیوشیمی پشت سر هم افتادن. بیوشیمی سه روز فرجه داره و بیولوژی فرجه نداره. :| ۹۲ صفحه هم هست، استادش هم خسته است، میانترم نگرفت. من هم تا حالا نخوندمش. توی یک نصفه روز جمع میشه؟ :|
+ به شدت ملتمس دعام برای موفقیت در امتحانات!
متاسفانه من یک عادت بد دارم و اون اینه که میدونم وقت نیست، میدونم کلی کار سرم ریخته، میدونم باید با اولویتبندی جلو برم ولی از انجام کارهای بیهوده لذت میبرم! کار بیهوده وما نامفید نیست بلکه انجامش در زمان نامناسب باعث میشه تا بیهوده تلقیاش کنم. هنوز راه حل مناسبی، برای این مشکل پیدا نکردم ولی امروز ذهنم یک جرقه زد. این جرقه اونقدری قوی نیست که بتونه کمک صد درصدی بکنه اما تا حدی میتونه اثر بد بیهودگیاش رو خنثی کنه.
.
نشستم افعال بیهوده رو لیست کردم؛ تماشای فیلم و سریال، چرخیدن توی کانالهای تلگرامی، آهنگ گوش دادن، بالا و پایین کردن پینترست و. دقیقتر که فکر کردم دیدم میتونم همین کارها رو به شکلی انجام بدم که نهایتا فقط برای وقت گذرونی نباشه!
.
حتما میدونید زبان فراره و اگه دائما باهاش در تماس نباشید، به راحتی به فراموشی سپرده میشه. القصه چون الان وقت مناسبی برای فراگیری آلمانی نیست فرصت رو برای تثبیت و مرور انگلیسی مغتنم میشمارم. :)) چطوری؟ با انجام تمامی افعال بیهوده!
.
قصد دارم یک کانال هم بسازم تا بقیه هم - در صورت تمایل - از مطالبی که میخونم و یاد میگیرم استفاده ببرن. خوشحال میشم اگه همراهی کنید، تنها بودن مایوس کننده است. :دی
.
+ این هم لینک کانال؛ زمان کلیک حتما از روشن بودن خود اطمینان حاصل نمایید، باتشکر. :| [کلیک]
بالاخره بعد از یک سال رعایت تمامی پروتکلهای بهداشتی، فاصله گذاری اجتماعی و بلا و بلا و . به کرونا مبتلا شدیم. دیروز برای کنکور حتی یک کلمه هم نتونستم درس بخونم و برای دانشگاه فقط چند صفحه اندیشه.
نتیجهی تست همهمون مثبت شده ولی نتیجهی سیتیاسکنهامون مشابه نیست؛ صرفا مامانم ریهاش درگیر شده! لکهها فقط توی یکی از ریههاش دیدهشده و تقریبا تازه و کمتعداد هستن. خدا رو شکر که سطح اکسیژنش مناسبه و به همین علت هم بستری نمیشه.
امروز باید جبران مافات کنم، هم جبران دیروز و هم یک هفتهی گذشته رو چون از خودم ابدا راضی نبودم.
+ نداشتن حس بویایی و چشایی حس جالبی نیست. :| هر کدوممون علائم خاص خودمون رو داشتیم ولی شدیدترینش برای مامانمه که درگیری ریه داره.
+ داروهایی که دکتر برام تجویز کرده، عملا مخرب معده هستن. بهش گفتم معدهی من در حالت عادی کارکرد طبیعی نداره، با این داروها بیشتر اذیت میشم. گفت بمیری بهتره یا معدهات اذیت شه؟ حقیقتا دهانم دوختهشد. :دی شنیدهبودم یه خرده بداخلاقه ولی نه در این حد. :)
+ دوست مامانم چند روزی هست که مهمون ماست و وقتی به دکتر مراجعه کردیم همراهمون اومد ولی ویزیت نشد. دکتر پرسید ایشون هم همراه شماست؟ گفتیم بله، گفت شما هم حتما آلوده هستید. من هم گفتم علیالظاهر که سالمه. :| دکتر هم غش کرد از خنده. خنده نداشت ولی همین که یخ این دکتر بداخلاق رو باز کردم، نشونه میده که حتی در اوج بیماری هم سنس آو هیومرم به قوت خودش باقیه. :دی
+ شُکرت مهربونترین. :))
درباره این سایت